شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

لمس شعر

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

نوروز95,عیدنوروز1395,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز



سلام


اول جرف عید بهتون تبریک میگم

امیدوارم سال خوب و پراز لبخند همراه با موفقیت و سلامتی داشته باشید


چند وقتی بود وبلاگ به روز نشده بود و بابت تاخیر عذر میخوام

وبلاگ با اشعار بهاری به روز است


در پس درهای شیشه ای رویاها،
در مرداب بی ته آیینه ها،
هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم.


هفت ﺳﻴﻨﻲ ﭼﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺳﻴﻦ ﺳﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﺳﻨﺒﻠﻢ ﻫﻢ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻋﻄﺮ ﻋﺠﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﻣﺜﻞ ﺳﻴﺮ ﻭ ﺳﺮﻛﻪ ﻣﻲ ﺟﻮﺷﺪ ﺩﻟﻢ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎ
ﺗﻴﻚ ﺗﺎﻙ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﺣﺲ ﻏﺮﻳﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﺗﻮﯼ ﺫﻫﻦ ﺁﻳﻨﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻱ ﻭ ﺑﺲ
ﺣﺮﻓﻲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ، ﻳﻌﻨﻲ ﻓﺮﻳﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﺳﺒﺰﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻜﻪ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺍﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺷﻤﺎ
ﭘُﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻜﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﺎﻧﺲ، ﺟﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﻣﺎﻫﻲ ﺗﻨﮓ ﺑﻠﻮﺭﻡ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﺭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺗﺸﻨﻪ ﻣﻲ ﻣﻴﺮﺩ ﻟﺐ ﺩﺭﻳﺎ ﺷﻜﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﻋﺮﺻﻪ ﺧﺎﻟﻲ، ﻧﻮﺑﺖ تکتازی ﻣﺎ ﻫﻢ ﺭﺳﻴﺪ
ﻣﻲ ﻣﻜﺪ فعلاً ﺳﻤﺎﻗﺶ ﺭﺍ ﺭﻗﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﺁﻣﺪﻳﻢ ﺗﺎ ﻗﻠﻪ ﻗﺎﻑ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎﻳﺶ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ
ﭼﺮﺥ ﻣﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻮﻱ ﺷﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﻧﻮﺑﻬﺎﺭﺳﺖ ﺍﻱ ﮔﻠﻢ ! ﺑﺎ ﺑﻠﺒﻠﺖ ﺣﺮﻓﻲ ﺑﺰﻥ
ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﻲ ﺧﻴﺰﺩ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﺎ ﻧﻬﻴﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﺗﻮﻱ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺁﻣﺪﻱ ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﻱ ﻧﺮﮔﺲ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ
ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻦ ﻗﺮﻳﺐ ﻋﺎﺷﻘﻲ

ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ، ﻭﻟﻲ ﮔﻮﻳﺎ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺳﺎﻝ، "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" عاشقی


چقدر دوست داشتن تو خوب است

دوست داشتن تو

ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست

دوست داشتن تو

عین ساعت تحویل سال است

همیشه منتظرش مانده ایم

دوست داشتن تو

عیدی اول فروردین من است



یغما گلرویی


هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار

یه صبح دیگه عاشق شو، به یاد اولین دیدار


به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم

چه احساسی از این بهتر، تو خوابم عاشقت هستم


تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم

تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم


تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی

تبی که تازه می فهمم تو تنها باعثش بودی


تو خورشید رو قسم دادی، فقط با عشق روشن شه

یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه

افشین یداللهی



تو با قلب ویرانه ی من چه کردی ؟
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی؟!


در ابریشم عادت آسوده بودم

تو با حال پروانه ی من چه کردی ؟!

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من چه کردی؟!

مگر لایق تکیه دادن نبودم ؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی ؟!

جهان من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟!

فریدون مشیری


همه مافقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایمکه جهان را بی جهتیکجور عجیب جدی گرفته ایم


در پشت چارچرخه فرسوده ای كسی

خطی نوشته بود

"من گشته ام نبود !

تو دیگر نگرد نیست"

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان

ما را تمام لذت هستی به جستجوست.

پویندگی تمامی معنای زندگی ست.

هرگز

نگرد نیست

سزاوار مرد نیست...

علیرضا قاسمیان




انگار که خداوند

معشوقه ای داشته باشد!

انگار که معشوقه اش

ترکش کرده باشد!

انگار که خداوند

تو را

در لحظه ی تنها شدنش

آفریده باشد.

زیباییِ تو

غم انگیز است!



زنبقی بر گوشه ی موهایم میگذارم

سایه ای آبی

بر پشت پلکهایم میزنم

انگشتری فیروزه در دست میکنم

موهایم را روی بالش پهن می کنم

دستانم را روی سینه ام صلیب میکنم

وچشمانم را می بندم و به تو فکر میکنم

برای فکر کردن به تو هم

باید زیبا باشم ...

رسول یونان





به آفتاب احتیاج داشتم

احتیاج داشتم به دمیدن صبح

تا بیدار شـوم از كابوس

خوش آمـدی !

روزگار غم انگیزی داشتم بی تو

پرده ی پنجـره ام از ابر بود

هر شب

با گریه به خواب می رفتم

و كشتی ها

در بالش من غرق می شدند...

12345678910
last